۳۵ سال پیش بود. در آنزمان فقط یکعشق فوتبال میتوانست تنهایی و در زمینهای خاکی برای خودش روپایی بزند و خودش را شبیه به فلانبازیکنِ فلانتیم خارجی که بازیاش را در تلویزیون دیده بود، تصور کند؛ فقط یکعشقفوتبال میتوانست مثل حرفهایها دریبل بزند، بدون اینکه کسی با او تمرین کرده باشد.
خودش هیچ نمیدانست چقدر خوب دارد این تکنیکها را انجام میدهد؛ نه مربیای بود که حُسن کارش را بگوید و نه کسی که ایراد بازیاش را بگیرد. تنها دوسهتا رفیقی که مثل خودش بودند، دوروبرش میآمدند. کمکم همین دوسهنفر که آوازۀ بازی برخی تیمهای فوتبال شهر را شنیده بودند، اینطرف و آنطرف رفتند و تیمهای خوب را دیدند.
عجیب بود که بهتر از برخی از بازیکنهای تیمهای مطرح میتوانستند تکنیکهایشان را اجرا کنند؛ شاید همین باعث شد کمکم تیم «هما ساختمان» شکل بگیرد، آنهم در زمینی خاکی در انتهای خیابان کشاورزِ امروزی که زمانی سراسر زمینهای آن زراعی بود. جواد بهاری امین، موسی فهمیده، اکبر جباری، محمود مرتضوی پایههای تیم «هما ساختمان» را محکم کردند.
جواد بهاری امین که حالا با چهرهای آفتابسوخته، دستانی استخوانی و موهای جوگندمی روبرویمان نشسته، اصلا شبیه فوتبالیستهای باکلاسی که در تلویزیون میبینیم، نیست. چهرهاش رنجور و صدایش آزرده است، آزرده از بیتوجهی و فریادهایی که نشنیده گرفته شده است.
بهاری یکی از مربیان تیم «هما ساختمان» است که ۳۵ سال پیش وقتی نوجوانی ۱۴ ساله بود با کمک دوستانش تنها تیم فوتبال آن منطقه را پایهگذاری کردند. مربیای که تنهاداشتهاش قدرت کنارآمدن با نداشتهها بود. زورش را میزد بهجای هدیه و پول به بچهها انگیزه بدهد.
خودش را به زمین و زمان میزد تا جوانی، بهجای لولیدن میان معتادها و تزریقیها به میدان بازی بیاید. بهاری، بهارهای زیادی را با صبوری پشتسر گذاشته و تیمش را مانند بچهای به دندان گرفته و به مسابقات مختلف برده است؛ اما بعد از ۳۰ سال، دیگر توانش را نداشت که فوتبالیستهایش را که تنها در زمین خاکی میتوانستند خوب بازی کنند، به زمین چمن عادت بدهد؛ دیگر توان جوابپسدادنها را نداشت و کم آورد.
«هما ساختمان» زمین خورد و تیم از هم پاشید؛ اما مگر میشود یکورزشکار پابرهنه که تیمش را با توپ کمباد به جایی رسانده، کم بیاورد؟ یکزمین چمن مصنوعی کافی بود تا او دوباره همهچیز را به حالت اول برگرداند. همین است که حالا بهاری بیشاز ۲۰۰ فوتبالیست را در ردههای مختلف در قالب تیم «هما سیمای نور» رهبری میکند.
کمی تلخ میخندد، خصوصاً آنجایی که از انجام برخی کارها عرق شرم بر پیشانیاش مینشیند و هنوز بعد از گذشت سالها عذاب وجدان آنها را دارد: «میخواستم تیممان پا بگیرد. پول نداشتیم برویم تیر دروازه بخریم.
یکجایی در «کنهبیست» دوتا تیردروازه بود. با بچهها رفتیم و تیردروازهها را آوردیم در زمین خاکیِ انتهای کشاورز و همانجا کاشتیم. همین شد که تیممان پا گرفت. مسابقات برگزار شد؛ تماشاچیها میآمدند، مینشستند و بازیکنان خوشحال بودند از اینکه واقعاً فوتبال بازی میکنند.».
بهاری میگوید: «از حدود سال ۶۴ کار تیم جدیتر شد و در مسابقات مختلف شرکت میکردیم. سال ۷۲ بود که اولیندورۀ مسابقات تیمهای فوتبال در مشهد برگزار شد؛ در همین مسابقات بود که تیمها دستهبندی شدند، مثلا تیم ما با تیم ابومسلم هیچفرقی نداشت؛ ولی آنجا ما یک بدشانسی آوردیم؛ یکی از تیمها بازی را به ما واگذار کرد، اما این بُرد به نفع یک تیم دیگر شد.
چون درنهایت آن تیم با تفاضلگل به دستهیک رفت و ما به دستهدو.». آنطور که بهاری میگوید از همان ابتدا تیمش ۳ روز در هفته تمرین داشته است. روزهای ۲ شنبه، ۴ شنبه و جمعه و این برنامه تا همین حالا ادامه دارد. یکی از کارهای مهم او راهاندازی مدرسۀ فوتبال در زمانی بود که اصلا مدرسۀ فوتبال مُد نبود. چندنفری دور هم جمع شدند و مدرسۀ فوتبال واقعی راه انداختند: «چه استعدادهایی که از همین مدرسه ندرخشیدند!».
مسابقات برای «هما ساختمانی»ها همیشه جنگ نابرابر بود؛ فوتبال زمینخاکیها مقابل زمینچمنیها. بهاری میگوید: «در زمین خاکی کسی حریفمان نبود، ولی در بیشتر مسابقات با کسانی روبهرو میشدیم که همۀ تمریناتشان در زمین چمن بود. بازی در زمین چمن با زمین خاکی خیلیفرق میکند.
در زمین خاکی یکجور شوت میزنند، در زمین چمن طور دیگر. زمین خاکی یکجور دویدن میخواهد، زمین چمن جور دیگر. حالا فکر کنید مسابقه در زمین چمن برگزار میشد، با کفشهای نو که پای بچههایمان میرفت. کفش فوتبال باید کمی در پا جا بیفتد.
خلاصه تا ما میآمدیم به چمن و کفش عادت کنیم دوسه تا بازی را باخته بودیم. بعد که روی دور میافتادیم، کار از کار میگذشت. با همۀ این شرایط بد، خیلیوقتها هم میدرخشیدیم، مثلا در این وضعیت، تیم پنجمشدن در مشهد کار بزرگی برای ما بود. چندین بار همین اتفاق افتاد و من بیشتر به استعداد و توانایی بچههای خودمان پی میبردم.».
بهاری با دستخالی تیمش را راه میبرد، تیمی که اصلا کارش را با دوتوپ کمباد و یکدست لباس شروع کرده است.
در کنار اینها وانت پدر بهاری هم یاریرسان بود. درواقع این وانت در اختیار این تیم قرار گرفته بود: «روزهای مسابقه ۳۰ نفر را میریختیم داخل وانت و خوشحال و شاد برای مسابقات بهسمت پارک ملت میرفتیم. روزهایی بود که چندمسابقه پشتسرهم داشتیم؛ مسابقۀ بزرگسالان که تمام میشد، میرفتیم مسابقات نونهالان یا نوجوانان. روزهای خوشی بود. انرژی زیادی داشتم و این انرژی را به بچهها منتقل میکردم تا مبادا در مقابل تیمهای دیگر کم بیاوردند.».
مربی از تیم «هما ساختمان» خاطرات زیادی دارد، اما یکی از آنها بیشتر در ذهنش مانده است: «با تیم «پیام» مسابقه داشتیم. مربیاش آقای فکری بود که از تهران آمده بود. قبل از مسابقه دیدم بچهها ۵ نان لواش کیلویی خریدهاند و همه را خوردهاند. آقای فکری هم که دیده بود، میخندید. به آنها گفتم: «حالا چطور میخواهید بازی کنید؟». زیاد سخت نمیگرفتم. باخودم گفتم «این هم تجربهای میشود برایشان!».».
«هما ساختمان» در دورهای از مسابقات خیلیخوب ظاهر شد. ۱۵ سال پیش بود؛ تیمهای مطرحی مثل «ابومسلم»، «پیام» و «آدنیس» با بازیکنان مطرح در این مسابقات حضور داشتند. آن طور که بهاری میگوید در آن دوره از مسابقات «هما ساختمان» با اینکه دو یا سه بازی اول را واگذار کرد.
تیمهای خوبی را هم بُرد، مثل «بابک» و «دهداری» که حسین بادامکی در آن بازی میکرد و «جام عسل» که برای تیمش پول زیادی خرج کرده بود. «هما ساختمان» در آندوره پنجم شد که برای خودش خیلیخوب بود.
بهاری یکبار هم تیم نوجوانانش را مقابل تیم امید قرار داد؛ این کار از نظر مربیگری ضعف بود، اما برای بچههای تیم فایده داشت. از همین طریق افرادی، چون مرحوم محسن صیاحی، اکبر پاکدل، مجید واحدی، محسن سیدمیری، علی عسکری، علی رضاییان و حسن خواجهپور به تیمهایی، چون «ابومسلم» و «پیام» و «تربیت» راه یافتند.
بهاری میگوید: «یکدورۀ دیگر هم پارسال برگزار شد که تیم ما با ۴۶ گل زده و ۱۱ گل خورده، عنوان بهترین خط دفاع و بهترین خط حمله را از آن خود کرد و باقدرت به دستهیک راه یافت. علتش این بود که بچهها دیگر در زمین چمن تمرین میکردند.»
۵ یا ۶ سال پیش بود که «هما ساختمان» دلسردتر از آن شده بود که بچهها را به مسابقه ببرد و وعدۀ پیشرفت بدهد. پیشرفت بدون زمین چمن تاحدودی ناممکن شده بود. تیمهای حریف همگی در زمین چمن تمرین میکردند و روبهرشد بودند. بهاری هم خودش را درگیر بازی در برخی تیمهای دیگر کرده بود.
دورۀ افول «هما ساختمان» بود، چون تقریباً همهچیز از هم پاشید و دیگر «هما ساختمان»ی وجود نداشت تا ۳ سال پیش که شهرداری منطقۀ ۶ زمین چمن «شهید خوشسیما» را در شهرک «شهیدرجایی» افتتاح کرد. اولین زمین چمن مصنوعی شهرداریها در مشهد که کیفیت خوبی هم داشت.
بهاری انگار که بالاخره روزنۀ امید را پیدا کرده باشد، دوباره تیمش را جمعو جور کرد، نیروهای جدید جذب کرد و حالا در ردههای نونهالان، نوجوانان، جوانان، بزرگسالان و پیشکسوتان تیمهایش را رهبری میکند. بیش از ۲۰۰ نفر در این تیمها بازی میکنند، اگرچه هنوز هم خیلیها بهخاطر نداشتن ۲ هزارتومان پول چمن از فوتبال کنارهگیری میکنند.
بهاری سعی دارد از فرصت بهوجودآمده نهایت استفاده را بکند: «امیدوارم شهرداری و مسئولان کاری کنند جلوی هرزرفتن این استعدادها را بگیریم. واقعاً حیف است. هنوز هم مشکلات زیادی داریم، ولی احداث این زمین چمن لطف بزرگی بود در حق ورزشکاران.
من همین جا از شهرداری منطقۀ ۶ نهایت تشکر را میکنم که خون را به رگ فوتبال ما برگرداندند.». او ادامه میدهد: «از زمان قدیم تاکنون بیشاز ۳۰ بازیکن تحویل تیمهای خوبی همچون ابومسلم، پیام و تربیت دادیم؛ از این به بعد هم سعی داریم استعدادها را هدایت کنیم و تیممان را به لیگ ۳ کشوری برسانیم. من واقعاً به این امید دارم و چیزی در بچههای خودمان کم نمیبینم.».
محسن صیاحی و محسن فرجی، دو جوان ورزشکار بودند که هر دو در اوج جوانی از میان همتیمیهایشان پر کشیدند. بهاری میگوید: «صیاحی بیماری کلیوی داشت و اصلا کسی از این موضوع باخبر نبود؛ تنها وقتی بیماریاش عود کرد، همه فهمیدیم. او تا قبل از مرگش برایمان خیلی کارها کرد: بازی تدارکاتی جور میکرد و بچهها را روبهراه میکرد.
روحش شاد. محسن فرجی هم که یادم میآید بهخاطر آمپول پنیسیلینی که زده بود، سرگیجه گرفت و زمین خورد؛ همین اتفاق باعث شد ضربۀ مغزی بشود و از میان ما برود. مرگ این دو ورزشکار بچهها را خیلی ناراحت کرد و همه عزادار شدیم.».
«هما ساختمان» ۳ شهید را هم به کشور تقدیم کرده است. شهیدعباس رفیعیان، شهیدسیدجواد محمدخوانی (واحدی) و شهید محمد پورعباس که بدون خداحافظی به جبهه رفتند و جایشان در زمین بازی خالی ماند. بازیهایی که بعدها بدون آنها انجام میشد، با غرور و افتخار بیشتری همراه بود.
بهاری در پایان حرفهایش از مسئولان شهرداری و تربیتبدنی میخواهد درمورد دریافت هزینههای زمین چمن مصنوعی تخفیفاتی به تیم «هما ساختمانِ» سابق یا «هما سیمای نور» فعلی بدهند. گاه استعدادهایی بهخاطر ۲ هزار تومان از فوتبال کنار میروند: «ما که قهرمان میشویم، چه میشود اگر جایزهمان تخفیف باشد؟».
* این گزارش دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶ در شماره ۲۶۰ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.